فریاد

شهید بهشتی: زن در اسلام فردی است زنده، سازنده و رزمنده است...به شرط آنکه لباس رزمش عفتش باشد.

فریاد

شهید بهشتی: زن در اسلام فردی است زنده، سازنده و رزمنده است...به شرط آنکه لباس رزمش عفتش باشد.

مشخصات بلاگ
فریاد

عزیزان من! این رو من همین جا بگم، دستهایی، تبلیغات دروغین و گاهی احمقانه و گاهی خبیثانه، می خواهند اینجور وانمود کنند که مردم، در زمان گذشته از حالا دین دار تر بودند و از حالا با اخلاق تر بودند، این دروغه.
اونوقت این کشور را، این جوانان را،این دانشگاه را، این دانشجو را،این استاد دانشگاه را، این طبقات گوناگون مردم را که همه، سعی می کنند به خدا نزدیک بشوند و با احکام اسلام بیشتر آشنا بشوند، تبلیغات استکباری سعی می کنند که اینجور وانمود کنند که این ها از اسلام دور شدند، از اسلام چه شدند.همیشه هم یک خبرنگاری هست در دنیا که آمده باشد تهران توی فلان گوشه تهران به قول خودش، دختر جوانی را دیده باشد که سعی می کند موی سر خود را از زیر چادر بیرون بیاورد.خیلی خب این دختر خانم اگر در اون نظام طاغوت زندگی می کرد موی سرش رو از زیر چادر بیرون نمی آورد، مخفیگاههای بدنش را ممکن بود نشان دهد!.نظام اسلامی آنچنان این ها راتربیت کرده است که وقتی که همه ی دنیا از فسادهای اخلاقی دارند رنج می برند، در چنین شرایطی نظام اسلامی توانسته است محیطی به وجود اورد امن و امان برای جوان.امام خامنه ای.خطبه های نماز جمعه، 1376/10/12

بایگانی

بدون شک یکی از بهترین هیئتهایی که در سطح کشور فعالیت می کند هیئت یادگارن امام(ره) مسجد دانشگاه اصفهان می باشد. آنقدر ویژگی های مثبت و ناب دارد این هیئت که بهتر است بگویم که باید الگو شود. الگو شود برای دیگر هیئت ها. همان هیئتی که حضرت آقا انتظار آن را دارند. حالا در ادامه به بیان ویژگی های ممتاز این هیئت خواهم پرداخت.

وقتی وارد مسجد دانشگاه می شوی اولین چیزی که توجهت رو جلب میکند دو بنر بزرگی است که شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل همراه با سخنی از آقا که " بر طبق تعلیمات قرآنی مبارزه با استکبار هیچ گاه تعطیل پذیر نیست" خودنمایی می کند.

وجود عکس شهدا  در سرتا سر مسیر  و در داخل مسجد همه جا بوی جبه ها رو ناخوداگاه حس می کنی. وجود پرچمهای بزرگ یا زهرا  و یا حسین تا رسیدن به مسجد تو را به یاد جبه ها می اندازد. دم در مسجد اسفندی دود کرده اندکه بویش تو را از هوش می برد! خدام های هیئت خوش آمد گو به استقبالت می آیند.

دم در مسجد اول چایی میخوری. از آن چایی های خوشمزه هیئت. بعدش می توانی بروی  و سری هم به نمایشگاه کتابی که دم در مسجد گذاشته شده نگاهی بیندازی. نابترین کتابهای مذهبی و شهدا را می توانی پیدا کنی. هر چه که دلت بخواد.

از نمایشگاه که کتاب رد می شوی جوانکی روی صندلی نشسته و می گوید آقا بفرمایی مشاوره! مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده، تربیت فرزند، مشاوره جوانان و... اکیپی هستند در یک محل جدا با هفت تا ده مشاور خوب. اسمت رو می نویسی و وقت می گیری و می روی رایگان در هر زمینه ای که خواستی مشاوره می گیری.

داخل مسجد که می شوی نظم عجیبی برقرار است. خبری از بچه های خردسال و کوچک نیست! متوجه می شوم که در ساختمان دیگری خارج از مسجد برای کودکان و نوجوانان دختر و پسر هیئت جداگانه ای برقرار است. برای هر کسی هم که نخواد فرزندش رو بگذارد هیئت در ساختمان دیگری مهد کودک برای بچه ها دائر می باشد!

شروع مراسم با زیارت عاشورا و قرائت قرآن با خواندن قاری کشوری می باشد. می رسی به سخنرانی مراسم. هر چه بگویم کم گفته ام. سخنرانی که فقط از صد اسلام سخن نمی کوید. سحنرانی که از مسائل روز تا مسائل اجتماعی سخن می گوید. آنقدر بلیغ سخن می گوید که تو فقط لذت می بری. آنقدر موضوعاتش جذاب است که اگر یک ساعت هم طول بکشد خسته نمی شوی. صحبت کردن از مسائل روز، تحلیل حوادث صدر اسلام، صحبت کردن در مورد مسائل مهمی چون امر به معروف و نهی ازمنکر و ... همه و همه از بهترین سخنرانی بوده که تا حالا به آن گوش داده ام.

نوبت به مداح می رسد. مداحی عالی. سینه زنی عالی و انقلابی. سینه زنی به روز. سنگین و بدون لخت شدن. بدون دیسکو حسین گفتن!! مداحی هم با شعار پایانی هیئت پایان می یابد. شعاری که خود باز در آن از مسائل سیاسی روز سخن گفته س! اینکه: الگوی من همون آقاست/ که سرش رفت بالا نی ها/ کجا تسلیم ذلت شد؟/ سر و جونم فدات آقا/ به همه او چنین اموخت/ همه از عزت از اون بالاست/اگه تکیه ت به دشمن بود دیگه اول ذلت هاست.

مداحی که تمام می شود. نوبت به کلیپ آخر مراسم می رسد! ویدئو پروژکتورها روشن می شود و کلیپی از سخنرانی آقا یا امام با ذکر حوادث روز برای مخاطبین پخش می شود. همه ی اینها در نظمی فوق العاده برگزار می شود. در پایان هم سینه زن های حسینی با نذری که پول آن از خودم مردم گرفته می شود پذیرایی می شوند. همه ی این ویژگی های خوب فقط در محرم مسجد دانشگاه اصفهان می باشد. هیئتی که باید الگویی برای دیگر هیئتهای کشور شود.

  • محمدرضا توکلی

از دردهایم برایش می گویم.از غصه ها.از نداشتن ها.از مشکلات زندگی ام.می گویم اگر اینطور بشود چه می شود؟ می گویم چند وقتی است سراغی از من نمی گیرد، من چکار کنم؟ می گویم اگر اینطور شود آنوقت زندگی من هم درگیر می شود.می گویم اگر آن را داشتم چه میشد.اگر نداشته باشم چه بلایی به سرم می آید.از سختی هایم برایش می گویم.از مشکلاتی که خودم آن ها را بزرگ کرده ام.آنقدر برایش می گویم که خودش هم تعجب می کند.ولی آرامش عجیبی دارد.در حین گفته های من گاهی کمی اخم می کند و گاهی می خندد.می گذارد کامل حرفهایم را بگویم.

شروع می کند به صحبت کردن.منتظر راه حلی هستم.ولی با خودم می گویم این بابا تو فاز عرفان و معنویات است.به درد مشاوره نمی خورد.ای کاش وقتم را تلف نکرده بودم.شروع کرد از زندگی خود گفت.می گفت راضیم.4 بچه دارم با حقوق 700 تومن.خدا رو شکر می کرد.شروع کرد از سختی های زندگی خود گفت.از محرومیت ها و مشکلات زندگیش.

ولی جالب بود، می خندید.آرامش داشت.اصلا مشکلات در برابر عظمت روح او چیزی نبودند.او مشکلات را در خود حل کرده بود نه مشکلات او را!

آخر رمز موفقیتش را گفت.گفت که استادم به من گفت.استادم به من گفت که در برابر مشکلات و سختی های زندگی این دو را اصل قرار بده.خب آن ها چه بودند؟ اصل اول تغافل، و اصل دوم تحمل 

میگفت اگر در برابر سختی ها، ناملایمات، بی رحمی ها، زخم زبان ها و خلاصه هر چه باعث ناراحتی تو می شود تغافل یا چشم پوشی کنی آنوقت میبینی که همه مشکلات آسان می شود برایت.البته در کنار این چشم پوشی آن ها را هم باید تحمل کنی.تحمل.

آخر چگونه؟ سخت است.باور کنید.

آسان می شود.رابطه ات را با خدا قوی کن.با او صحبت کن.مواظب چشم هایت باش.دعا کن.آن وقت ثمراتش را میبینی.اگر خدا در درون تو بزرگ شد، آن وقت عمل کردن این دو اصل برای تو آسان می شود.

به شدت ذهنم درگیر می شود.گوشه ای می روم و به آن دو اصل فکر می کنم.باید آن را عملی کنم.اگر چنین کردم آنوقت راحت تر به مقصد می رسم. و اگر نه...

  • محمدرضا توکلی